درباره علما
این زمان اصفهان در تب و تاب اختلاف میان صوفیه و فقها میسوخت و هر كسی مردم را به جانب خود دعوت میكرد. مؤلف در این باره، اظهار نظری دارد كه خواندنی است:
راست بگویم، این علمای ظاهر كه من دیدم، از ایشان هیچ بوی حق نشنیدم و هیچ نشانی از مقصود نیافتم. این اقوال و مذاهب مختلفه و آراء و عقاید متنوعه كه اصحاب قال و ارباب جدال بر انگیختهاند از غوغا و هیاهو، آن رونده حیران و مدهوش مانده است؛ به هر طرف كه روی میكند، از جانبی دیگر بانگ و نفیر برمیدارند كه، هی! سوی ما بیا كه ایشان غولان و راهزنانند؛ تو را میفریبند و در بلا میافكنند. چه كند بیچاره آدمی! در كشاكش چندین قیل و قال و نزاع و جدال. (433)
حكایت برخورد عالم اصفهان هم با یك كناس، شنیدنی است: روزی سید جلیل القدر كه اعلم علمای آن بلد است، سواره میرفت به هیأتی نیكو. دو كنّاس او را بدیدند. یكی با دیگری گفت: هیچ دانی كه این چه كاره است؟ گفت: این رئیس ارباب عمائم است و فلان نام دارد. گفت: در حیرتم كه وجود این قوم برای چه باشد و در ایجاد ایشان چه حكمت است؟ آن دیگر گفت: تا نان ضایع كنند و دیگر كاری ندانند، و لیكن همه سخنی نتوان گفت، خاموش كه دیوار گوش دارد. (ص 117)
اما چند حكایت درباره عالمانی كه قصد تبلیغ دین را داشتند؛ و البته نظایر این داستان، همیشه برای طالب علمانی كه برای تبلیغ دین به روستاهای دور دست میروند، رخ
ص: 797
میدهد: «شخصی فقیه میان تراكمه رفت و ایشان را وعظ كردی و بر نماز ترغیب نمودی؛ و چون دیار ایشان سردسیر است، بر وضو دلیر نبودند. گفت: نماز گزارید و به وضو اعتنا منمایید. به نماز راغب شدند و بیوضو نماز گذاردند. فقیهی دیگر آنجا رسید، آن حال بدید، بر او اعتراض كرد و عتاب نمود. گفت: من ایشان را بر نماز داشتم، اكنون وضو مانده است؛ آن در عهده تو است. فقد كفیتك أعظمه. (بخش مهم آن را من انجام دادم.) (340) و یكی از بیدولتیان گفتی: به مذهب من در تابستان وضوی بینماز و در زمستان نماز بیوضو صواب است. (340) [و نویسنده این سطور حكایت كند كه طلبهای اصفهانی برای تبلیغ عازم روستایی در پشت كوههای بختیاری شده بود كه در زمستان هوا بس سرد است.
اهالی گفته بودند كه آنان همه غسلهایی را كه در زمستان بدهكار خدا هستند، در تابستان یكجا در آب رودخانه انجام میدهند.]
قزوینی میافزاید: فقیهی در این زمان، او را سلطان بر بعضی از مردم خلج و تركان حاكم گردانید و ایشان نماز نمیكردند. معین كرده بود كه هر كه نماز فوت كند، از او نصف درهم بستانند، تا به مرور زمان، نماز گزار شدند! (3140)
اما بشنویم از شرح حال یكی از اهل الله و زهّاد و عبّاد كه داستانش عبرت دیگران است: «در این ایام شخصی در زیّ زهّاد و صلحا و اهل اللّه، از اتفاق به سبب غلبه شهوت و معاشران بد، به خرابات قدم نهاد و در آنجا به تقریبی از نام افتاده، بعد از دو روز جان بداد؛ و از آن نكال و قبح حال و سوء قضا و سوء خاتمت، عبرت و حیرت و هیبت سخت بر جان بیدار دلان و هشیاران زمان نشست.» (358)
حكایت اختلاف شیعه و سنی از اصفهان این روزگار حذف شده بود؛ اما آثاری از آن هنوز باقی بود. در میان شیعیان به شوخی شهرت داشت كه مخالفان، دم دارند! و در این میان، شماری از عوام به آن یقین پیدا كرده بودند. قزوینی مینویسد: «بعضی جهّال را گمان آن كه سنی ... ناصبی دم دارد. خود دیدم كه شخصی در بازار، دیگری را سنّی گفت. مرد در غضب شد و گریبان او بگرفت و به جدّ تمام میگفت: میگشایم تا همه حاضران ببینند تا دم كه دارد! جمعی در میان آمدند و سعی بسیار كردند تا او را از آن وادی گذراندند و پرده به عیب ایشان پوشانیدند.» (324، همان حكایت در صفحه 354 هم آمده است).
و در جای دیگر مینویسد: «و زعم بعضی از عوام آن است كه سنّی دم دارد؛ بلكه سنّی نزد ایشان مفهومی غیر از دم داشتن ندارد. چنان چه ابن ملجم مصداقی غیر آن صورت مجسّم ندارد كه از حشیش میسازند و در روز عاشورا میگردانند و به آخر آتش میزنند» (353).
ص: 798
حیلههای شرعی
ملا صالح، نمونهای از حیلههای شرعی كه برخی برای حلال كردن مال حرام به كار میگیرند، بیان كرده كه خواندنی است: شخصی از سلطان، مالی جلیل موظّف بود و آن را وزیر بر بلدی برات مینمود. روزی با مرید او گفتم: فلانی با عدم احتیاج آن مال، به چه صورت بر خود حلال داند؟ گفت: تدبیری كرده است. وزیر محل، چون مباشر اخذ آن مال میگردد، غاصب اوست، بر ذمّت او دین است، خواه مال به سلطان دهد یا به دیگران. و از او این التماس كرده است كه آن وجه از مال خود به او ببخشد و از مال دیوان عوض برگیرد.
گفتم: او به این راضی نخواهد شد كه زر دیگری ببرد و مظلمه بر او باشد، مگر این همان اشرف خر باشد: «دیدی كه چه كرد اشرف خر/ او مظلمه برد و دیگران زر». گفت: بلكه خاطرنشین او كرده است كه آن مال كه او از رعایا استخلاص كرده است، در ذمّت او دین است، خواهد از آن مال دهد و خواه از مال خود، و چون حال یكسان است، او بیمضایقه میدهد و آخوند از مال او میگیرد نه از مال دیوان. گفتم: من جواب این شبهه و حیلت كه ابلیس شمار را آموخت ندانم و آن مال، همچو توی احمق مكّار حلال نتوانم كرد.
از عالمی پرسیدند: این حیلهها كه در احتراز از ربا میكنند، چه حال دارد؟ گفت: آن كه بیحیله ربا میخورد، راست به دوزخ میرود، و آن كه این حیلتها و تدبیرها میكند، سر به این دیوار و آن دیوار میزند و به دوزخ میرود (324- 325). و قزوینی میافزاید: و عجیبتر این است كه بعضی از مردم دعوی میكنند كه این اطوار از علمای نامدار اخذ كردهاند و فتوا گرفته و بعضی آن فتواها در دست دارند تا روز حساب بیرون آوردند و حجّت خویش سازند و شبیه این حماقتها احیانا از بعضی از علما صادر میشده است (324).
توبه فاسقان
در نوشتار «امر به معروف و نهی از منكر در دوره صفوی» از فساد و تباهی اصفهان صفوی، مثل هر جامعه دیگری سخن گفتهایم. قزوینی خبر از كار قحبگان پیر زمانش میدهد كه «چون در پیری تایب گردند، اسباب زنان فروشند و به این وسیله راه به خانههای مردم [پیدا] كنند و اكثر دختران و زنان مسلمانان را فاسد گردانند».
و میافزاید: «عیاران این زمان، توبه ایشان عزم مشهد خراسان باشد و اكثر ایشان هم از راه بازگردند كه از توبه پشیمان گردند».
حكایت یك تائب مازندرانی نیز جالب است: «كسی از مردم نور و كجور، تایب شد و عزم زیارت خراسان نمود. با مادر گفت: چون من یك دو منزل بروم، طنبور بشكن. و از راه
ص: 799
به مادرش پیغام داد: طنبوره من نشكنی كه من توبه خود را متزلزل میبینم، و هم از راه برگشت» (326).
حكایت قلندران
قلندران، صوفیان بازاری بیكارهای بودند كه كشكول گدایی بر دوش، از این خانه به آن خانه رفته، هر كجا سفره پهنی میدیدند، خود را بر آن حاضر میكردند. رفتار زشت و زندگی كثیف اینان كه ادای صوفیان را در میآوردند، زمینهای برای انزجار علما و مردم از صوفیان بود. نگارنده در بررسی آثار سید نعمت الله جزائری حكایاتی درباره قلندران آوردهام. در اینجا نیز قزوینی حكایاتی از روزه خواری آنان آورده كه جالب است:
قلندری را گرفتند كه روزه نداشته و چند روز را خورده، او را میزدند. گفت: مسلمانان! از ماه چند روز رفته است؟ گفتند: دوازده. گفت: چند مانده است؟ گفتند: هیجده. گفت:
دوازده و هیجده سی تمام است؛ نگویید من كدام روز را خوردهام.
گویند: روز دوم شوال، قلندری را دیدند دلتنگ نشسته. گفتند: چرا دلتنگی؟ گفت: اینك به ماه رمضان آینده یك روز نزدیك شدیم. گفتند: اگر روزه میگرفتی از این نزدیكتر میشدی، چه میكردی؟
قلندری را دیدند سر به جیب تفكر فرو برده. گفتند: اكنون چه فكر میكنی؟ گفت: من دیری است متحیّر بودم كه آدمی چرا میمیرد؛ اكنون سبب آن دانستم. در این شبهای دراز اول شب تا صبح خوابشان میبرد، همچنان گرسنه و هیچ نخورده؛ از این جهت میمردهاند و من نمیدانستم! (346)
در این زمان، حتی مشایخ صوفیه به بیاطلاعی از فقه متهم بودند. قزوینی مینویسد:
«واعظی بود عالم به علم تصوف مشهور و از مسائل فقه اطلاع تمام نداشت. مسألهای مشكل از میراث در كاغذی نوشتند و وقتی كه بر منبر افادت مینمود، به دست او دادند كه این مسأله برای ما تحقیق و تبیین كن. چون بخواند و غرض ایشان بدانست، نوشته بیفكند، از روی عتاب گفت: ما سخن در مذهب قومی میگوییم كه چون بمیرند، از ایشان مالی به ارث نماند.» (29)
چند طنز درباره سفر حج
ملا صالح قزوینی از عالمان دوره صفوی، در كتاب نوادر خود یك خاطره و سه طنز درباره حج نقل كرده كه جالب است. نخست آن كه مینویسد:
و پدر فقیر- خدای عزّ و جل او را بیامرز- میگفت: كیسه زر سرخ داشتم، میخواستم به زر نقره تبدیل نمایم و با هیچ كس جرأت آن معامله نمیكردم. صرّافیی دیدم محاذی در
ص: 800
خانه كعبه بر دكانی نشسته بود با محاسنی سفید و تسبیحی در دست، از ذكر و دعا هیچ نمیآسود و از وضع و لباس، یكی از ابدال زمانه مینمود. گفتم: هیچ شك نكنم كه این مرد از صلحا و عباد است. زر پیش او بردم و او هیچ دست نزدیك نیاورد كه به ذكر و تسبیح مشغول بود. چون بازگشتم مبلغی از آن سرخها به جلد دستی ربوده بود!
اما چند طنز: یكی از تجار در مكه به بعضی آشنایان برسید. به او گفتند: مروارید نمیخری كه ارزان است؟ گفت: ای ظالمان! پس برای چه آمدهام؟
با دیگری گفتند: مشك آوردهای كه اینجا سود میكند. گفت: بیدردان! پس به چه كار آمدهام.
تركی را پسری صالح بود و از نماز او پیوسته كوفته خاطر بود. عزم حج كرد و از پدر رخصت خواست. گفت: چندان نماز كردی كه خانهام خراب كردی. حالا فكر حج داری؟
دانم اجاق مرا كور كنی و خانه من ویران گردانی!
خلجی به مكه رفت و بازگشت دلتنگ و غمگین. گفتند: چه حال داری؟ گفت: خانه خود خراب كردم و بسی سختی كشیدم تا به مكه رسیدم؛ خدای در خانه نبود. به مدینه آمدم آن گو خا كه آنجا بود، از جهان رفته بود. كور و پشیمان برگشتم.
پهلوانی قزوینی از حج آمده بود. روزی بر پسر خود خشم گرفت و گفت: به فلان قسم كه تو را بكشم و یك بار دیگر این راه كه هیچ كافری را نصیب نشود، بروم. (350) [باید بیفزایم كه كم لها من نظیر كه امروزه نیز در ادب پارسی، حكایات فراوانی درباره حج گزاری این قبیل افراد هست، و ای كاش كسی آنها را گرد میآورد.]
كنیزكان گرجی و هندی
از زمان كه پای صفویان به گرجستان باز شد، شمار زیادی از اسرای گرجی، از مرد و زن به سوی اصفهان و دیگر شهرها سرازیر گردید. در این میان، كنیزكان گرجی به زیبایی شهرت داشتند و با قیمتهای گزاف خرید و فروش میشدند. بسیاری از اینان، برای اعیان فرزند میآوردند. قزوینی پس از اشاره به لفظ هجین در میان اعراب كه به فرزندانی گفته میشد كه پدرشان عرب و مادرشان عجم بود، مینویسد: «و مثل آن حال كه اول اسلام، عرب را بود، امروز عجم راست به اعتبار گرج و ترك. و كنیزان مؤطّاه در این عهد غالبا از این دو فریق باشند. و احیانا اولاد ایشان را طعن كنند و اولاد حرایر خود را بر ایشان ترجیح دهند؛ و مع ذلك بسیاری از آن اولاد به نجابت و شهامت و فطانت نزدیكتر باشند؛ سیّما اولاد گرج كه ایشان را امتیاز عظیم واضح باشد. و هر فرزند كه عجم از كنیزان هندی بیاورند، خبیث و شریر و ناقابل باشند و این حكم در ایران و هند كمتر تخلّف كند.» (85)
ص: 801
درباره خلیفه سلطان یا سلطان العلماء
خلیفه سلطان (م 1064) كه مدتی وزارت شاه عباس اول و بعدها وزارت عباس دوم را داشت، از علما و فقیهانی بود كه به منصب اعتماد الدولهای رسید. قزوینی یكی دو نكته در باره جرأت و نترسی وی نقل میكند: «و در این عهد، از نوّاب سلطان العلماء خلیفه سلطان، مثل این حال نقل میكنند. آن وزیر بینظیر از غایت وقار و جلالت، هرگز حركتی غیر لایق به تمكین نكردی. روزی در صحرایی زیر خیمه نشسته بود، ماری مهیب متوجه او میشود.
از غلامان هیچ كس حاضر نبودهاند. غلام خاص خود را آواز میدهد و هیچ از جای نمیجنبد. و او چاقشور در پا نداشته است و رفتن بیچاقشور به خدمت وزیر خلاف ادب میدانسته. به چاقشور پوشیدن مشغول میگردد و تا آمدن او، مار خود پاس حشمت وزیر داشته، جانبی مختفی میشود. و بعد از دو روز، آن خبر نقل كرده و از غلام اظهار رضا نموده، به اعتبار پاس ادب داشتن و بیچاقشور پای بر بساط قرب ننهادن.
و آن آصف زمان شبی به حمام خویش میرود. و معهود نبوده است كه آن وقت هیچ كس آن حمام باشد یا با او كسی داخل حمام شود. و از اتفاق، شخصی در حمام مانده بود.
ملازمان خبر نداشتهاند و او به خزانه حمام درون شد. در این وقت، چاره نمیداند جز بیرون آمدن. ناگاه سر از دریچه خزان بیرون میآورد. وزیر صاحب تمكین، هیچ از جای در نمیرود و حركتی نمیكند. و چون معلوم میكند آدمی است، سبب آن جرأت میپرسد. او عذر خویش عرضه میدارد و بیرون میرود. (218)
قزوینی حكایتی دیگر نیز از یكی از صدور این زمان نقل میكند كه مناسب است همین جا بیاوریم: سیدی جلیل القدر و سلیم الصدر در این زمان منصب والای صدارت داشت.
سلطان صدارت از او بگرفت و وزارت بزرگ بخشید. و او از كارها دست كشیده میدارد.
سایر وزرا و امرا در كار او مدخل میكنند و مالها مییابند. روزی به تقریب میگفته: ما مصحف دادیم و طنبور گرفتیم، آن را هم دیگری مینوازد. و آن بزرگ با آن كه سخن بسیار كم میگوید، سخنان خوب دارد و هم پیوسته سر در پیش دارد و به جانب كسی نمینگرد.
ظریفی گفت: عجب دارم كه نوّاب [لقبی كه به صدور و برخی بزرگان در دوره صفوی میدادند] چندین خلایق را از عطف دامن میشناسد. یعنی نظرش جز بر دامن مردم نمیافتد. (179- 180)
اختلاف فقها درباره غنا
ما نوشتاری مستقل درباره تاریخچه بحث غنا در دوره صفوی نگاشتهایم و حكایت
ص: 802
اختلاف آراء در این باره را آوردهایم. در اینجا قزوینی، نكته لطیفی را به اجمال آورده است:
آواز در نفس حالتی عجیب و تأثیری غریب است. بعضی آواز موجب سرور گردد و بعضی موجب غم و اندوه، و بعضی بگریاند، و بعضی بر رقص آورد و برجهاند، و بعضی عقل ببرد و بیهوش گرداند. و چون آواز خوش با حركات دلكش جمع گردد، اثر بزرگتر گردد. و از عجایب تأثیر آواز، حدای عرب است و قصهها در آن باب مشهور است. و سلّام حادی از مشاهیر ایشان است. و چون مكاریان [چارواداران چهارپا داران] آواز بركشند، بهایم گوش تیز كنند. و چون مادران نوا درگیرند، اطفال بیقرار در مهد خواب قرار گیرند. و بسیار باشد طفل نیز نوایی و صوتی به رفاقت مادر ظاهر گرداند. و این عجیب است. و مذاهب ناس در حرمت غنا بر تفاوت و خلاف مشتمل است و اقوال عامه و بلكه خاصه نیز در آن باب مضطرب و متلوّن است. علی الجمله، در روایات خاصّه، حرمت غنا محكوم به است و لیكن در تعیین و توصیف غنا اختلاف و اشتباه میافتد. و بعضی از فقیهان بارد ما از امثال صوت بنّایان و بافندگان احتراز نمایند و صوت مادران را برای خواب كودكان غنا شمارند.
و بعضی وسعتی تمام در مشرب دارند و بسیاری غناها بر طرز صوفیه بشنوند و آن را غنا ندانند؛ و اگر دانند، غنا را از همه جهت حرام ندانند. و یكی از علمای ما میشنیده است و میگفته است: غنا آن است كه بر تن تننا مشتمل است؛ یعنی آن غنا كه در مجالس فسّاق كرده میشود و معتاد میخوارگان است و اسلوبی خاص دارد، و غنا كه صوفی مشربان میشنوند اسلوبی دیگر، و ایضا مضمونی كه به آن غنا میكنند، در اباحت و حرمت مدخل تمام خواهد داشت. و اما عامّه؛ خلاف ایشان در این مسأله خلافی مستقر و فاحش است. (174) پس از آن قزوینی مینویسد كه خود از یكی از قسیسان نصارا درباره غنا پرسیده است كه آیا شما آن را گناه میدانید؟ او پاسخ داده است: «اگر بد بخوانند آری»! (174)
تفاوت مضمون در شعر عربی و فارسی
آنچه شعرا و بلغای عرب در وصف حروب و حمیّت و شجاعت گفتهاند، صد یك آن را شعرای عجم نگفتهاند. و سبب آن است كه شعرای عرب، همه اصحاب حروبند و پیوسته به اقتحام قتال و مقاسات جدال مشغولند؛ اما شعرای عجم زبان خویش در كام، جز روز میدان غزل و مدیح جولان ندهند. و جز با خیل عشق و وجد و فرسان هموم و احزان مبارزت ننمایند. كار با می و معشوقه و ساقی كردهاند و باقی امور و عادات احرار در باقی نمودهاند. (216)
طبیبان بیماركش
روشن نیست، به چه دلیل، قزوینی از طبیبان این روزگار، تا این اندازه خشمگین است. در
ص: 803
این باب هم حكایت دارد و هم اظهار نظر: «شخصی طبیبی را دید به شتاب میرفت. گفت:
این برید مرگ است كه میشتابد.» و حكایت دیگر: «یكی از معاریف اصفهان چند طفل داشت. یك یك بیمار میشدند و وفات میكردند بر دست طبیبی كه او را بود. بزرگی گفت:
فلان هر روز میآید و همچو كور كوره (غلیواج باشد كه مرغ گوشت رباست) یك بچه فلانی را میبرد.»
قزوینی میافزاید: و بدان كه توانگران زمان، بسیاری اجلشان بر دست طبیبان باشد كه ایشان چون مكنت دارند، پیوسته دوا خورند و به ادنی سبب به معالجه علت معدومه مشغول شوند و اطبا برای نفع خود ایشان را دستگاه سازند و كارخانه بچینند و او را در امراض سیر دهند، چنانچه مغنّی در مقامات سیر میكند، تا او را تسلیم مرگ نمایند. و زبان به اعتراض گشایند كه در فلان باب وصیت ما پاس نداشت و ناپرهیزی و بد نفسی كرد. باری نقدش بستانند؛ پس او را در چنگ اجل اندازند و آنچه از دزد مانده باشد، رمّال ببرد. و فقرا را به ازای این از رهگذری دیگر آفت هست و اسباب موت در پیش است. مثلا بنّایان و چاهكنان و عمله بناهای خطیر و مكاریان كه خود را در اخطار میافكنند برای ضرورت معاش و امثال آن. و این یكی از آفات طبیبان جاهل است، بسیاری مریض را به پرهیز بیموقع و زاید از حد فاسد سازند، چه طبیعت به آن سبب ضعیف میگردد و حرارت غریزیه منطفی، پس از مقاومت مرض عاجز میشود. (108)
سگهای فرنگی و ایرانی
قزوینی چند حكایت درباره سگها آورده كه حكایت برخی از آنها برای ثبت تاریخ مفید است: «پدرم غفر الله له گفت: شخصی را مصلوب كردند. او را سگی بود، در پای دار نوحه میكرد و در او میدید [مینگریست] و خود را بر زمین میزد تا بمرد.
شاه اسماعیل ماضی سگی را كه در واقعه چالدران حق وفاداری و خدمتگزاری به جای آورده بود، ایالت ملك بغداد ارزانی داشت. امرای دولت در خدمتش میایستادند و به رسم ملوك او را خان و سفره مینهادند.
و نوعی از سگ در فرنگ و بعضی از روم یافت شود خرد و موزون و صاحب شعور.
گویند، فرنگ او را خدمتها فرمایند از مثل كباب گردانیدن و مانند آن. و زنبیلی در گردن او بندند و فلس در آن گذارند و برای سبزی و گوشت به بازار فرستند، خریده بیاورد. و رومیان آن نوع سگهای موزون را عزیز دارند. و در بعضی از مذاهب اربعه ایشان نجس نباشد [مذهب مالكیها] او را با خود به حمام برند و پاك بشویند و در كنار خود بیرون آورند.
ص: 804
و سگان آدمخوار در این عهد در ایران فاش شد؛ آن سگها به هیچ شیر باج ندهند و در جثّه نیز با شیر نزدیكاند. (408)
این زمان ...
ملا صالح برخی از نكات ریز را كه مربوط به زمانش بوده و به گمانش پیشینه و سابقهای در ایران نداشته، بیان كرده كه هر كدام به موضوعی خاص اختصاص دارد. در اینجا نمونههایی را میآوریم:
و امروز دیوان برید و واقعه نویسی اطراف، در هند معمول است و در ایران متروك. و كاتب خاص ملك را اینجا واقعه نویس میگویند. (261)
در این زمان مردم دیار ما گویند: شخص باید سه زن بخواهد: یكی هندی و یكی عراقی و یكی ماوراء النهری. هندی برای مباشرت. و عراقی برای مكالمت و معاشرت. و ماوراء النهری برای آن كه او را پیوسته بزند تا چشم آنها بترسد. (245)
این زمان در عرب قاعده چنان است كه دختران وقت ازاله بكارت، صیحه كنند؛ چنانچه همسایهها و همه مردم بشنوند (243).
از این پیش مردی به زنی عاشق میشد، یك سال دور خانه او میگشت و به آن شاد بود كه كسی را بیند كه معشوق را دیده باشد؛ اگر وصل او در مییافت، با هم شكایت فراق و شرح اشتیاق میكردند و اشعار میخواندند. و امروز، روز اول با یكدیگر اشارت میكنند و همدیگر را وعده میدهند، و چون خلوتی مییابند، نه این با او شكایت هجران میكند و نه او با این احوال شوق بیان میكند، بلكه در وقت میان دو پای او مینشیند. گویا ابو هریره را بر نكاح او گواه گرفته است. (197)
منجمی در این زمان، روز جشن سلطان حكم كرد كه واقعهای عظیم روی دهد و سلطان را از خروج مانع بود. در این اثنا، تالاری كه مجلس بود بیفتاد و از امرا و مقربان دولت چند نفر هلاك شدند و چندی مجروح گشتند. و این خبر از ثقات منقول است (34).
در زمان سابق كاسه و طبق آش و طعام یك یك مینهادند. و چون به كار میبردند، كاسه و طبق دیگر مینهادند. و امروز در روم و عرب این عادت باقی است، و در ایران متروك است (160).
امروز رأی اكثر مردم در بادنجان نیك شده است؛ از آن وجه كه آن را با اسبابی مناسب و موافق میپزند. و در بعضی دیار، بسیار خوب میشود و در حدیث ممدوح گشته است.
و لیكن اطبّا ذم كردهاند، و حال آن كه همچو سایر مطعومات به اعتبار تفاوت بلاد و طریق طبخ متفاوت میگردد. و طعم بادنجان و آنچه به او ماند، از قبیل زیتون، كسبی است و در
ص: 805
كام اطفال خوش نیاید، به خلاف حلاوت و مایشبهها كه فطری است و در كامها نیكو آید.
(155).
در این زمان، سیدی با نام و نشان و مشهور زمان و محسود اقران، ناگاه در چاه كنیف افتاد و بمرد و از حیرت آن حالت عبرت و ضجرت، خون در رگهای همگنان بیفسرد.
(8) 35
و در این عهد، كسی میان تابستان و آفتاب در خدمت سلطان، از آب یخ ساخت. و طریق، آن است كه اندك یخ با نمك بسیار بیامیزد و با هم خرد بكوبد و كاسه پر آب میان آن نهد، چنانچه بیرون كاسه را احاطه كند، آب كاسه منجمد گردد. و این عمل در آفتاب و هوای گرم بهتر صورت پذیرد. (380)
قزوینی پس از اشارت در باب گرگدن مینویسد: و من میگویم در این زمان، آن حیوان عجیب در بلاد هند البته موجود است و پیش از این به ایران آوردند و ما دیدهایم. و در این ایام نیز ایلچی میآورد و در راه بمرد. (410)
شاعری در این عهد ملا وارسته نام، طبعی لطیف دارد، به تركی و فارسی شعر میگوید.
پسر و دامادش اتفاق نموده او را میزنند. قصیدهای گفته، اولش این است:
من ایستر ایدوم كیم وریم ایكّی جهانی بیربرهآخر منی بیر بیت یره وردی و كسدی بیربره [من میخواستم كه دو جهان را برهم بزنم/ آخر من را یك شپش و یك كك به زمین زده و امانم را بریدند.] (318)
ص: 807
21 نسخههای مهاجر از بلاد عربی به ایران صفوی
در آمد بحث
در نخستین روزهای تشكیل دولت صفوی، مذهب شیعه امامی به عنوان مذهب رسمی حكومت پذیرفته و اعلام شد. تشیع خاندان شیخ صفی، از هر زمان كه بوده باشد، در آغاز تشیعی فقاهتی و علمی نبوده و افزون بر نبودن عالمان و دانشوران فقیه شیعی، آثار و كتابهای فقهی شیعه در دسترس آنها قرار نداشته است. بلافاصله پس از روی كار آمدن صفویه، مهاجرت علما و دعوت از آنها آغاز شد. این مسأله در مقالههای مختلفی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. آنچه كمتر مورد توجه قرار گرفته، آن است كه در كنار مهاجرت علما، آثار و نوشتههای علمای شیعه نیز از مناطق عربی راهی ایران شد و عامل مهمی در ایجاد تحول مذهبی در كشور ما گردید.
پیش از این كه این بحث را دنبال كنیم، لازم است اشاره كنیم كه عدم وجود آثار شیعی در ابتدای تشكیل دولت صفوی مورد توجه مورخان بوده است. اظهار نظر مهم در این زمینه سخن روملو در احسن التواریخ است. وی نوشته است:
در آن اوان، مردمان از مسائل مذهب حق جعفری و قواعد و قوانین ملت ائمه اثنا عشری اطلاعی نداشتند؛ زیرا كه از كتب فقه امامیه چیزی در میان نبود و جلد اول از كتاب قواعد اسلام [قواعد الاحكام فی معرفة الحلال و الحرام] كه از جمله تصانیف سلطان العلماء المتبحرین شیخ جمال الدین مطهر حلی است كه شریعت پناه قاضی نصر الله زیتونی داشت، از روی آن تعلیم و تعلّم مسائل دینی مینمودند تا آن كه روز به روز آفتاب حقیّت مذهب اثنا عشری ارتفاع پذیرفت و اطراف و اكناف عالم از اشراق لوامع طریق تحقیق از مشارق منوّر گردید. «1»
در این باره لازم است تا اصلاحی صورت گیرد. به نظر میرسد كه این سخن به طور
______________________________
(1). روملو، حسن بیك، احسن التواریخ، ص 86
ص: 808
محدود در سال 907، آن هم در آذربایجان درست باشد؛ اما آگاهیم كه در نواحی دیگر نسخههای فراوانی از آثار علامه یا دیگر منابع شیعی در ایران پیش از صفوی وجود داشته و بنا بر این باید در پذیرش سخن روملو به صورت كلی، تردید كنیم. در حقیقت چند شهر ایران كه جایگاه سنتی تشیع بوده نظیر كاشان، سبزوار «1»، استرآباد «2» و احیانا ری و طوس «3» محلی برای استنساخ كتابهای فقهی شیعه بوده است. نمونههایی از آن مربوط به كتابهای علامه حلی است كه در جای دیگری به آن اشاره كردهایم. «4» یك نمونه كتاب قواعد علامه است كه حسن بن حسین بن حسن سرابشنوی مقیم كاشان در سال 763 آن را كتابت كرده و افندی آن را در تبریز دیده است. «5» نمونه دیگر نسخهای از مبسوط شیخ طوسی است كه در اختیار افندی بوده و اجازهای به خط حسن بن حسین بن علی دوریستی- طرشتی- مقیم كاشان با تاریخ 584 بر روی آن بوده است. «6» اجازه دیگری از همان عالم بر روی نسخهای از ارشاد مفید بوده كه افندی آن نسخه را نیز دیده است. نیز نسخهای از ارشاد كه توسط حسن بن محمد بن حسین جاسبی هرازكانی در 14 شوال 565 نوشته شده و در سال 566 با نسخه فضل الله راوندی مقابله شده، به شماره 1144 در كتابخانه مرعشی نگهداری میشود. نسخهای از الانتصار سید مرتضی با تاریخ كتابت 25 ذی قعده سال 591 توسط ابو الحسن علی بن ابراهیم بن حسن بن موسی فراهانی در محله باب ولان كاشان كتابت شده كه به شماره 3598 در كتابخانه مرعشی نگهداری میشود. نسخهای مشتمل بر چندین كتاب و رساله شیعی مانند ارشاد المسترشدین و هدایة الطالبین از فخر المحققین، رساله فی علم الكلام، (مجهول المؤلف) منتهی السؤول فی شرح الفصول از علی بن یوسف
______________________________
(1). نسخهای از ایضاح الفوائد فخر المحققین را شخصی با نام محمد بن علی جوینی در سال 793 و 794 در سبزوار استنساخ كرده است. نك: فهرست كتابخانه مجلس، (قم، 1376) ج 25، ص 249
(2). درباره استرآباد نك: افندی، ریاض العلماء، ج 2، ص 413. عالمی با نام عماد بن علی استرآبادی در روز سه شنبه، پنجم شعبان سال 861 استنساخ كتاب البیان شهید اول را تمام كرده. این میتواند در ایران بوده باشد. میدانیم كه استرآباد در قرن نهم، تقریبا از مراكز مهم شیعه در ایران بوده است.
(3). یكی از دانشمندان شیعی قرن ششم، نصیر الدین ابو طالب عبد الله بن حمزه مشهدی معروف به نصیر الدین طوسی است كه قطب الدین كیدری از شاگردان اوست، چنان كه خودش از ابو الفتوح رازی حدیث نقل میكند. افندی كتاب الوافی بكلام المثبت و النافی وی را كه تاریخ كتابت آن 679 بوده دیده است. نیز نسخهای از صحیفة الرضا را دیده است كه خط وی با تاریخ 578 بر آن بوده است. افندی، همان، ج 3، ص 216
(4). فهرستی از آثار علامه را كه در ایران یا توسط عالمان ایرانی پیش از عصر صفوی كتابت شده، ببینید در:
جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران (قم، انصاریان، 1376)، ج 2، صص 669- 676
(5). افندی، همان، ج 3، ص 397- 398
(6). افندی، همان، ج 1، ص 179، ج 3، ص 418
ص: 809
نیلی (قرن هشتم) و ... در سال 845 در قریه لامبلنگی كتابت شده است. «1»
افندی نسخهای كهن از منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه قطب راوندی را در استرآباد دیده كه به نوشته وی به احتمال در زمان حیات مؤلف (قرن ششم) تألیف شده بوده است. «2» نمونه دیگر داستان یافت شدن كتاب فقه الرضا است كه مجلسی به نقل از قاضی امیر حسین یاد كرده است و آن این كه جماعتی از قمیها در مكه نسخه آن را كه تاریخش به عصر امام رضا علیه السلام میرسیده، برای او آورده بودند. «3» این كتاب رساله ابن بابویه به فرزندش صدوق است و گرچه متن آن از روایات امامان گرفته شده، اما از امام رضا علیه السلام نیست. این كتابها باید در ایران كتابت شده باشد و طبعا نافی این نظر است كه در آغاز عصر صفوی، نسخههایی از آثار كهن شیعی وجود نداشته است.
نسخهای از كتاب تفسیر ابو الفتوح رازی را كه در زمان مؤلف، یعنی در قرن ششم كتابت شده، افندی دیده است. «4» شاید آن نسخه، همان نسخهای باشد كه با تاریخ یكشنبه 12 صفر سال 595 توسط ابو سعید بن حسین كاتب بیهقی كتابت شده و به شماره 368 در كتابخانه مرعشی نگهداری میشود. این اثر كه فارسی است، باید در ایران نگهداری شده باشد.
نسخههای متعددی از نهج البلاغه وجود دارد كه مربوط به ایران است. یك نسخه آن، از قرن هفتم است كه توسط حسن بن مهدی علوی حسنی آملی بهلوی در ربیع الاول 677 كتابت شده و به شماره 3994 در مرعشی موجود است. افندی رسالهای با عنوان رسالة فی حل الشكوك فی التصور و التصدیق از شیخ شمس الدین محمد بن شرفشاه نیشابوری دیده كه به خط نجاتی نیشابوری بوده و در سال 693 كتابت شده بوده است. «5»
گفتنی است كه برخی از آثار مؤلفان شیعی ایرانی، در دوران پیش از صفوی به مناطق عربی میرفته است. افندی نسخهای كهن از آیات الاحكام قطب راوندی را در بحرین دیده است. «6»
انتقال نسخههای آثار شیعی از مناطق عربی به ایران
تشیع ایران در چهار مرحله از سرزمینهای عربی به این كشور راه یافته است. نخست توسط اشعریها در اواخر قرن اول و طول قرن دوم به بعد. دوم از طریق شاگردان ایرانی
______________________________
(1). انوار، عبد الله، فهرست نسخ خطی كتابخانه ملی، ج 14، صص 160- 163
(2). افندی، همان، ج 2، ص 421
(3). مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 1، ص 11؛ افندی، همان، ج 2، ص 30
(4). افندی، همان، ج 2، ص 157
(5). همان، ج 5، ص 109
(6). همان، ج 2، ص 424
ص: 810
شیخ مفید و شیخ طوسی كه از ری و سبزوار و آن نواحی به عراق آمدند و به دیار خود بازگشتند. سوم از طریق مكتب حلّه به رهبری علامه حلی و فرزندش فخر المحققین كه شاگردان ایرانی فراوانی تربیت كردند. چهارم بوسیله علمای جبل عامل مقیم همان نواحی یا عراق كه در قرن دهم و یازدهم به ایران مهاجرت كردند.
در بخش سوم و بیش از همه در بخش چهارم، آثار مؤلفان شیعی عرب به ایران راه یافت و سبب استواری پایههای تشیع فقاهتی در این دیار شد. انتقال كتابها، همراه علمایی بود كه كتابخانههای شخصی خود را به ایران منتقل میكردند. در كنار آن، زائران عتبات هم در بسیاری از اوقات، نسخههایی را در عراق خریداری كرده، به ایران میآوردند. این مطلب از تملكهایی كه در پشت كتابها نوشته شده، به دست میآید. «1»
مهمترین منبع ما برای شناخت این نسخههای در درجه اول، كتاب پر ارج ریاض العلماء و حیاض الفضلاء میرزا عبد الله افندی- شاگرد علامه مجلسی- است كه با حوصله تمام، برای چندین دهه، در جستجوی شناخت آثار شیعی و شرح حال علمای شیعه بوده است.
دوم نسخههای كهن عربی بر جای مانده در كتابخانههای ایران است كه البته باید با تتبعی بیش از آنچه در اینجا انجام شده، ردپای نسخههای مهاجر را به دست آورد.
با توجه به آنچه در ریاض آمده، باید اظهار كرد كه بیشتر نسخههای كهن كه در سالهای نخست دوره صفوی از سوی علمای مهاجر به ایران آمده، در اردبیل نگهداری شده و به احتمال قوی در كتابخانه بقعه شیخ صفی بوده است. افندی درباره بسیاری از این نسخهها تصریح میكند كه آنها را در اردبیل دیده است. «2» تبریز را نیز به نوعی باید یاد كرد. افندی مینویسد: من كتابهای زیادی را به خط شیخ علی بن منصور بن حسین مزیدی دیدهام.
مثلا استبصار شیخ طوسی را به خط او در قریه خسرو شاه تبریز دیدم كه كتابت آن در سال 877 بود. كتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام را در روستای دهخوارقان تبریز دیدم. جلد پنجم تذكرة الفقهاء را هم در تبریز دیدم. «3» افندی نسخهای از كتاب ابن خالویه- نویسنده كتاب الآل- با عنوان الطارقیه را در اردبیل دیده كه تاریخ كتابت آن سال 561 بوده است. «4» میدانیم كه این شهر، پایتخت مذهبی صفویان بوده و تا اواخر عهد صفوی، مورد اعتنای
______________________________
(1). نك: برگ نخست نسخه حاشیة حاشیة الشریف علی شرح المطالع، ش 8046 مرعشی.
(2). به عنوان نمونه نك: افندی، همان، ج 1، ص 186؛ ج 2، ص 68، 101- 103، 109، 122؛ ج 4، ص 18، 319. لازم به یادآوری است كه افندی نسخه كتابهای متعددی را نیز كه در دوره صفوی بوده در اردبیل دیده و این نشان میدهد كه به طور مرتب برای كتابخانه شیخ صفی كتاب فراهم میآمده است. نك: همان، ج 4، ص 332
(3). افندی، همان، ج 4، ص 269
(4). همان، ج 2، ص 24
ص: 811
كامل قرار داشته است. شاه عباس صفوی نسخههای فراوانی را وقف بقعه شیخ صفی كرد كه در طی جنگهای ایران و روس، عمده این كتابها توسط قوای متجاوز دزدیده شده و به كتابخانه آكادمی علوم در سن پطرزبورگ منتقل شد. «1» البته توان گفت كه پس از اردبیل، این نسخهها به مشهد و اصفهان رفته است كه این هم به دلیل اعتبار تقدس شهر مذهبی مشهد از یك سو و اهمیت اصفهان به عنوان مركز سلطنت صفوی پس از سال هزار، طبیعی است. بعدها كه شاه عباس نسخههای خطی فراوانی به دست آورد، باز بخشی را وقف بقعه اردبیل و بخشی را بر آستان قدس رضوی وقف كرد.
به جز اردبیل و اصفهان، شهرهای بسیاری از ایران، از جمله استر آباد، شهر ری، بارفروش «2» (بابل فعلی) و طهران «3» این آثار را در خود جای داده بوده است.
نكته دیگر آن كه، در آن زمان سه مركز شیعی عربی در جهان اسلام وجود داشت كه از آن مناطق آثار شیعی به ایران میآمد. نخست عراق عرب كه نزدیكترین منطقه به ایران بود و مركز مهمی برای عالمان شیعه به شمار میآمد. دوم منطقه بحرین كه تشیع آن بسیار كهن و قدیمی بوده است. سوم منطقه جبل عامل كه تشیع آن نیز دست كم به چند سده پیش از روی كار آمدن صفویه باز میگردد. كتابهای شیعه در این مناطق پراكنده بوده و عمدتا توسط علمای مهاجر، از این مناطق به ایران به حوزه قدرت صفوی انتقال یافته است. به این نكته هم باید توجه داشت كه بسیاری از آثار شیعی مهاجر به ایران، در نوبتهای بعد، به ویژه پس از آن كه بار دیگر پس از سلطنت نادر، نجف مركز علمی شیعه شد، به عراق برگشته است. «4»
این نیز گفتنی است كه نباید بحث را به نسخههای مهاجر محدود كرد. بسیاری از منابع كهن كه در عراق بوده، در اوان دوره صفوی استنساخ شده و متن استنساخ شده به ایران آمده است. به عنوان مثال، نسخهای از كشف الغمه اربلی، توسط طیفور بن سلطان محمد بسطامی در سال 1047 از روی نسخه محقق كركی استنساخ شده است؛ كركی نسخه خود
______________________________
(1). در این باره نك: مجله نشر دانش، سال 14، ش 6، (سال 1372)، صص 24- 28. فهرست این كتابها در پایان كتاب اردبیل دفتر اول چاپ شده است. گفتنی است كه پیش از آن هم نادر بخشی از این كتابها را به برخی از سفرا بخشیده بود. طبیعی است كه وقتی فرش بقعه اردبیل با آن ارزش و حجم و قدمت بر باد.
رود، كتابها سریعتر و سادهتر از دست میرود.
(2). افندی، همان، ج 4، ص 262 و موارد دیگر.
(3). به عنوان مثال نك: افندی، همان، ج 2، ص 157، 196
(4). حتی میدانیم كه تا چند دهه قبل، كسانی كوشش فراوانی كردند تا نسخههای خطی را از شهرهای ایران جمع آوری كرده در كتابخانه امیر المؤمنین علیه السلام در نجف قرار دهند!
ص: 812
را در سال 908 از روی نسخه اصل كه به خط مؤلف بوده، استنساخ كرده است. «1» بدین ترتیب، كتاب با یك واسطه، از علمای شامات مقیم عراق كه خود هم به ایران آمده است، وارد ایران شده است.
نمونههایی از جبل عامل
جبل عامل از مناطق سنتی شیعه است كه به احتمال، تشیع آن از مهاجرت برخی از طوایف انصار به آن نشأت گرفته است. این مركز شیعی عالمان زیادی داشته كه شرح حال آنها را شیخ حر در مجلد نخست امل الامل آورده است. وی میگوید كه در یك تشییع جنازه در عصر شهید، هفتاد مجتهد حضور داشتهاند. «2» در قرن دهم هجری، بسیاری از عالمان این دیار، همانند سایر مناطق عربی، در عراق و به طور خاص در نجف و حلّه تحصیل میكردهاند و بسیاری پس از تحصیل به منطقه جبل عامل باز میگشتهاند. بعد از پیدایش دولت صفوی، شمار فراوانی از آنها در درازای سه قرن، از قرن دهم تا دوازدهم، راهی ایران و برخی راهی هند «3» شدند. بیشتر اینان، با آمدن به ایران، به عنوان رئیس العلماء یا شیخ الاسلام و ... منصوب میشدند. «4» برخی از این عالمان نیز نه برای مشاركت در دولت صفوی بلكه برای زیارت مشهد به ایران میآمدند «5» و بطور طبیعی نسخ برخی از آثار موجود در جبل عامل یا عراق و یا آثار تألیف شده در هند «6» را به ایران منتقل میكردند. به عنوان مثال یك عالم جبل عاملی با نام محیی الدین بن احمد بن تاج الدین عاملی در فاصله سالهای 953 و 954 مجموعهای از رسالههای شهید ثانی را در مشهد استنساخ كرده است. «7» این اقدام در زمان حیات شهید ثانی انجام شده و به احتمال، عالم مزبور به قصد زیارت به مشهد آمده و شاید مقیم شده باشد. وی باید از روی نسخهای كه از خارج از ایران وارد شده بوده، نسخه خود را كتابت كرده است. شیخ علی منشار عاملی، از مهاجران به هند بوده كه پس از آمدن به ایران، تعداد چهار هزار كتاب را كه حداقل برخی را از جبل عامل به هند برده بوده، به اصفهان آورد. این كتابخانه به دلیل آن كه تنها دخترش همسر شیخ بهائی بود،
______________________________
(1). عظیمی، حبیب الله، فهرست كتابخانه ملی، ج 13، صص 230- 231
(2). عاملی، شیخ حر، امل الامل، ج 1، ص 15
(3). افشار، ایرج و دیگران، فهرست كتابخانه مجلس شورای ملی، ج 15، ص 126
(4). شاه طهماسب گفته بود كه برای اداره این قبیل امور، تنها از علمای جبل عامل استفاده میكند. نك: افندی، همان، ج 3، ص 90
(5). برخی از اینها مانند خاندان برادر شیخ بهائی در مشهد ماندگار شده و از خادمان حرم شدند. نك:
حسینی، احمد، فهرست نسخههای كتابخانه آیة الله مرعشی، 21/ 354، ش 8385
(6). نك: افندی، همان، ج 5، ص 136
(7). عظیمی، فهرست كتابخانه ملی، ج 13، ص 31
ص: 813
به دست شیخ افتاد كه بعدها از میان رفت. «1»
عالمان مهاجر، به طور طبیعی كتابخانههای شخصی فراوانی داشتهاند. بسیاری از آنها از نوادههای عالمان برجسته بوده و نسخههای دستنوشته یا مشتمل بر اجازات و یادداشتهای عالمان بزرگ جبل را در دست داشتند و در مهاجرت، كتابهای خود را نیز به ایران میآوردهاند. به عنوان نمونه، شیخ علی نواده شهید ثانی، آثاری از شیخ حسن فرزند شهید را در كتابهای خود داشته كه افندی در كتابخانه او دیده است. «2» همانگونه كه اشاره شد، این وضعیّت از قرن دهم تا دوازدهم امتداد داشته است. در نیمه دوم قرن دوازدهم، شرف الدین محمد مكی جزینی عاملی از اعقاب شهید اول، كه در نجف زندگی میكرده، كتابخانه مهمی داشته كه از جمله مشتمل بر نسخهای از ایضاح الفوائد فخر المحققین به خط شهید اول بوده است. كتابهای وی كه تملكش را روی آنها نگاشته در كتابخانههای متعدد ایران فراوان یافت میشود، چه فرزندان وی به ایران مهاجرت كردهاند. «3» از جمله، مجموعه شماره 90 موجود در كتابخانه دانشكده ادبیات دانشگاه تهران و نیز نسخهای از آداب الفلاسفه و نوادر از اسحاق بن حنین به شماره 2103 كتابخانه مركزی دانشگاه تهران است. «4»
یك مجموعه نفیس از سال 902 كه به احتمال بسیار قوی در جبل عامل نوشته شده و حاوی چند رساله از قبیل النكت الاعتقادیة از شیخ مفید، نهج السداد الی شرح واجب الاعتقاد از عبد الواحد بن صفی نعمانی، النفلیة از شهید اول، معدن الجواهر از كراجكی و ملحة الاعراب از ابو محمد قاسم حریری است، با یادداشتی از شهید ثانی بر روی آن به تاریخ 19 ربیع الثانی 950 در كتابخانه مرعشی به شماره 1126 نگهداری میشود. كاتب آن علی بن حسین حسینی عنقانی است و به دستور زین الدین مفلح بن احمد مارونی نوشته شده است.
افندی نسخهای از سرائر ابن ادریس را در تبریز دیده كه یادداشتی از شرف الدین حسین بن نصیر الدین موسی بن عود با تاریخ 16 رجب سال 761 است. این عالم به احتمال قوی اهل جبل عامل بوده است. «5» افندی مجموعهای را به خط برخی فضلای جبل عامل دیده است كه در سال 752 در شهر حله كتابت شده بوده است. «6»
نسخهای از تحصیل النجاة فخر المحققین را كه در كتابخانه شهید ثانی بوده و اجازهای از
______________________________
(1). افندی، همان، ج 4، ص 266
(2). نك: همان، 1 ص 233
(3). آقا بزرگ، الكواكب المنتثره، صص 739- 740
(4). همایون فرخ، تاریخچه كتاب و كتابخانه در ایران، مجله هنر و مردم، ش 65، ص 68
(5). افندی، همان، ج 2، ص 182
(6). همان، ج 5، ص 79
ص: 814
فخر المحققین برای سید ناصر الدین حمزة بن حمزة بن محمد علوی حسینی با تاریخ 736 بر روی آن بوده، افندی دیده است. قاعدتا این اثر در حلّه بوده، سپس به جبل عامل منتقل شده و آنگاه به ایران آمده است. «1» اشاره افندی به این كه این كتاب در كتب شهید بوده، به احتمال، اشاره به آن است كه آثار شهید در اصفهان در خانه فرزند و نوادگان وی یافت میشده است.
نسخهای از ثواب الاعمال شیخ صدوق در كتابخانه علامه طباطبائی شیراز موجود است كه توسط علی بن فارس بن محمد بن یوسف بن احمد بن ابراهیم بن ابی الفوارس عاملی در تاریخ 12 شعبان 763 كتابت شده است. «2»
افندی نوشته است: در اردبیل مجموعهای دیدم كه به خط برخی از علمای جبل عامل بود. از جمله خط شیخ علی بن محمد بن محمد بن مكی عاملی، فرزند شهید اول در آن بود. شیخ محمد بن علی جباعی، ذیل خط او نوشته بود: نویسنده این خط در سال 865 در گذشت. «3»
مجموعهای به خط شیخ زین الدین علی بن محمد بن یونس بیاضی- نویسنده صراط المستقیم- را افندی در اصفهان در كتابخانه احمد بحرانی دیده است. این مجموعه عتیق، شامل رسالههای مؤلف بوده كه فهرست آنها را افندی آورده است. «4»
نمونههایی از عراق
مهمترین مركز شیعی در طول قرنهای هفتم تا نهم، شهر حله عراق بوده است. گفته شده است كه در زمان علامه حلی، چهار صد و چهل مجتهد شیعه در این شهر زندگی میكردهاند. «5» عراق محل مهاجرت شیعیان از هر نقطه به حساب میآمده است. در واقع، از زمان مرجعیت شیخ مفید و شیخ طوسی به بعد، عراق همیشه مركزیت علمی برای تشیع داشته است. این مركزیت در دوره صفوی برای دو قرن و نیم به ایران منتقل شد و پس از آن به طور محدود به نجف باز گشت. تا پیش از دوره صفوی، بیشتر آثار مخطوط شیعی در عراق كتابت و یافت میشد. با روی كار آمدن صفویان این نسخهها به ایران انتقال یافت. «6»
______________________________
(1). همان، ج 2، ص 200
(2). طباطبائی، عبد العزیز من تراثنا الخالد فی شیراز، میراث اسلامی ایران، دفتر اول، ص 399
(3). افندی، همان، ج 4، ص 251
(4). همان، ج 4، ص 256- 258
(5). همان، ج 1، ص 361
(6). برخی از این آثار در همان دوره صفوی در نجف كتابت شده و از آنجا به اصفهان منتقل شده است. برای نمونه نك: افشار، فهرست مجلس شورای ملی، ج 12، ص 315
ص: 815
مثلا نسخهای كه در سال 947 در نجف كتابت شده بود، و در انتهای آن خط علی كركی با تاریخ 952 وجود داشت، اكنون در كتابخانه مجلس (ف 25/ 59، ش 7050) نگهداری میشود. بعدها بخشی از آنها به عراق بازگشت؛ اما رفت و آمد این آثار همچنان ادامه داشت.
كتاب ایضاح الفوائد فخر المحققین، با برگ تملّك محمد بن محمد بن علی حلی جهیمی كه به عنوان نسخهای نفیس و قدیمی شناخته شده، به شماره 1162 در كتابخانه مرعشی نگهداری میشود.
نسخهای از مناقب ابن شهر آشوب كه جزء اول آن را جعفر بن احمد بن حسین قمرویه حائری در 16 رجب 587 نوشته و بخشی از جزء دوم آن توسط ابو القاسم بن اسماعیل وراق حلی در اواخر رجب 658 نوشته شده در كتابخانه عمومی اصفهان نگهداری میشود. «1»
نسخهای از كتاب الدروس شهید اول (م 786) با تاریخ كتابت دوشنبه 12 رمضان 846 به شماره 125 در كتابخانه گلپایگانی نگهداری میشود. محتمل است كه این نسخه در ایران- استرآباد- نوشته شده باشد. اجازهای با تاریخ 836؛ یعنی پیش از اتمام كتابت كتاب، توسط علی بن حسین بن محمد استرآبادی برای شهاب الدین احمد عمادی نیلی نوشته است.
نسخهای از لمعه توسط حسین بن محمد بن حسن خویانی مویسی با تاریخ رجب 808 در نجف اشرف كتابت شده كه در حال حاضر در كتابخانه علامه طباطبائی شیراز نگهداری میشود. «2»
تقی الدین ابراهیم كفعمی (م 905) از چهرههای برجسته شیعی است كه در اصل جبل عاملی بوده، اما به نجف آمده و از كتابخانه مشهد غروی در تألیف آثار فراوانش بهره برده است. «3» وی كه درست اندكی قبل از پیدایش دولت صفوی میزیسته، آثار فراوانی تألیف كرده و پس از تأسیس این دولت، آثار وی كه بسیاری به خط خودش بوده، به شهرهای مختلف ایران، بویژه آذربایجان مركز دولت صفوی انتقال یافته است. افندی شاهد برخی از این نسخههای بوده است.
افندی مجموعه بزرگی را كه رسائل آن همگی به خط كفعمی بوده و تاریخ اتمام آن
______________________________
(1). مقصود همدانی، جواد، فهرست نسخههای خطی كتابخانه عمومی اصفهان، (تهران، 1349) صص 311- 312. بخش دیگر همین مناقب از همان دوران در تبریز نگهداری میشود.
(2). طباطبائی، من تراثنا الخالد، میراث اسلامی ایران، دفتر اول، ص 440
(3). افندی، همان، ج 1، ص 21
ص: 816
رسالهها در سالهای مختلفی از جمله 848، 849، 852 بوده، در ایروان دیده است. «1» وی رساله دیگری به خط كفعمی در مازندران با عنوان غرة المنطق و رساله دیگری با عنوان درة المنطق دیده است. همو میگوید: چنین به نظرم میآید كه كتابی در تفسیر سوره فاتحه به خط كفعمی در تبریز دیدهام.
افندی نسخهای از الملاحم و الفتن كه به خط ابن طاووس (م 664) بوده دیده كه یادداشتی از عبد الكریم بن جمال الدین از تاریخ 670 روی آن بوده است. «2» همو نسخهای هم از كتاب المجدی نسّابه معروف به العمری دیده كه یادداشتهایی با تاریخ 682 از همین عبد الكریم بن احمد بن طاووس بر روی آن بوده است. «3» همو نسخهای كتاب الفصیح المنظوم از ثعلب كه ابن ابی الحدید آن را منظوم كرده، دیده است كه یادداشتی از سال 701 روی آن بوده است. «4» نیز وی اشعار سید عبد الله بن محمد حسینی حائری را در اردبیل دیده كه به خط یكی از شاگردان وی در سال 750 و در زمان حیات آن شاعر نوشته شده بوده است. «5» همو مجموعهای را در اردبیل دیده كه به خط محمد بن علی جباعی عاملی- جد شیخ بهائی و شاگرد ابن فهد حلی- بوده است. این اشعار از شیخ علی بن شهیفینی حلی، و در مرثیه امام حسین علیه السلام بوده است. «6» نیز نسخهای از اربعین فاضل مقداد را در اردبیل دیده كه به خط شیخ زین الدین علی بن حسن بن غلاله یا علاله بوده و اجازهای از شیخ مقداد با تاریخ 822 روی آن بوده است. «7» افندی در همان اردبیل، نسخهای از رسالة المقنعة فی آداب الحج را كه تألیف محمد بن شجاع انصاری- معاصر فاضل مقداد- بوده، به خط همان شیخ زین الدین علی با تاریخ 822 دیده است. «8» همو نسخهای از فصول سید مرتضی را در اردبیل دیده كه با نسخه اصل مقابله شده بوده است. «9»
افندی نسخهای از تنزیه الانبیاء سید مرتضی (436- 355) را كه اجازهای از سید عبد المطلب بن مرتضی با تاریخ 723 و در موصل كه بر روی آن بوده، دیده است. «10» نیز
______________________________
(1). همان، ج 1، صص 22- 23، ص 257
(2). همان، ج 3، ص 164
(3). همان، ج 3، ص 167
(4). همان، ج 3، ص 183، ج 4، ص 123
(5). همان، ج 3، ص 235
(6). همان، ج 3، ص 403، ج 4، ص 107
(7). همان، ج 3، ص 408
(8). همان، ج 3، ص 409
(9). همان، ج 4، ص 183
(10). افندی، همان، ج 3، صص 267، 291
ص: 817
نسخهای از دیوان سید مرتضی را دیده كه بر وی قرائت شده و خط او نیز بر روی آن نسخه بوده است. افندی طی ده روز آن را برای خود استنساخ كرده است. «1» همو نسخهای از مجمع البیان را به خط قطب الدین كیدری دیده كه آن را نزد خواجه نصیر طوسی خوانده است. «2» افندی نسخهای از الغرر و الدرر سید مرتضی را در اردبیل دیده كه تاریخ كتابت آن سال 545 بوده است. «3»
نیز وی نسخهای از نهج البلاغه را در اصفهان دیده با تاریخ 677 كه كاتب آن سید نجم الدین ابو عبد الله حسین بن اردشیر طبری بوده و گویا در حله كتابت شده بوده است. «4» آنچه مسلم است این كه یادداشتهای روی كتاب نشان میدهد كه نسخه برای قرنها در حله بوده و بعدها به ایران منتقل شده است. نسخه دیگری از نهج البلاغه در اختیار افندی با تاریخ 499 (نسخه بدل 469) بوده كه كاتب آن حسین بن حسن بن حسین مؤدب بوده است. «5» افندی نسخهای از شرح نهج البلاغه ابن عتائقی را با تاریخ 786 در اصفهان دیده كه خط وی بر روی آن بوده است. «6» نام برخی از آثار كهنی كه از قرن پنجم تا هشتم در كتابخانه مرعشی موجود است، چنین است:
رجال كشی با تاریخ 14 ربیع الاول 577 به شماره 2636 مرعشی. روی این نسخه تملكهایی از برخی از عالمان شیعی، از جمله چند عضو یك خانواده فراهانی مقیم عراق عرب با تاریخهایی از قرن ششم و هفتم وجود دارد. (نك: فهرست مرعشی، 7/ 209)
بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار قمی، با تاریخ اول صفر سال 591 به شماره 1574 مرعشی.
التبیان شیخ طوسی، با یادداشتی از خود شیخ طوسی با تاریخ ربیع الاول 455 و یادداشتی از آخر جمادی الاولی 494 از شیخ ابو الوفاء، به شماره 83 مرعشی. «7» مجلدات دیگر آن به شماره 3607، 3665 و 8419 كه عمدتا از قرن پنجم و ششم هستند، در كتابخانه مرعشی موجودند.
المبسوط شیخ طوسی كه توسط شمس المعالی بن علی بن محمد محمدی از شاگردان
______________________________
(1). همان، ج 4، ص 48
(2). همان، ج 3، ص 297
(3). همان، ج 4، ص 30
(4). همان، ج 2، ص 37
(5). همان، ج 2، ص 43
(6). همان، ج 3، ص 106
(7). افندی این نسخه را دیده بوده نك: همان، ج 4، ص 85
ص: 818
شیخ در تاریخ محرم 507 كتابت شده و به شماره 276 در مرعشی نگهداری میشود.
نسخههای دیگری از آن از قرن ششم به شماره 2562 و 2613 در همانجا موجود است.
كتابت من لا یحضره الفقیه از شیخ صدوق. دو مجلد این كتاب كه در قرن ششم كتابت شده تحت شمارههای 235 و 2151 در كتابخانه مرعشی موجود است.
النهایه شیخ طوسی كه توسط حمزة بن نصر الله بن احمد موصلی در 14 شوال 507 كتابت شده و یادداشتهایی از حسن بن سداد حلی با تاریخ 727 و اجازهای از شیخ عبد الله بن علی ورامینی برای زین الدین علی بن حسن عمادی با تاریخ 691 روی آن وجود دارد، به شماره 241 در مرعشی نگهداری میشود. از النهایه نسخهای با تاریخ نیمه صفر 535 و نسخهای با تاریخ 595 تحت شمارههای 1840 و 3126 مرعشی موجود است.
روی نسخه دوم اجازاتی از محقق حلی با تاریخهای شوال 645 و 654 وجود دارد.
مجموعه رسائل مفید. در این مجموعه كه از قرن ششم هجری است، تعداد 16 رساله از شیخ مفید وجود دارد. نسخه مزبور به شماره 243 در كتابخانه مرعشی نگهداری میشود.
الارشاد شیخ مفید كه توسط سلیمان بن محمد بن سلیمان حائری در نجف و در قرن هفتم كتابت شده و به شماره 7220 در كتابخانه مرعشی است.
السرائر از ابن ادریس، از قرن هفتم به شماره 2603 مرعشی. گفتنی است كه افندی نسخهای از سرائر كه بر یكی از شاگردان وی با نام شمس الدین ابو علی فخار بن معد خوانده شده، در كتابخانه مقبره شیخ صفی دیده است. «1» وی نسخه دیگری از السرائر را كه در زمان مؤلف كتابت شده بوده، در كتابخانه آمیرزا فخر المشهدی دیده است. «2»
مجمع البیان طبرسی از قرن هفتم به شماره 2273 مرعشی.
مصباح المتهجد شیخ طوسی از قرن هفتم به شماره 253، 4867 مرعشی.
شاید مهمترین آثار فقهی كه از عراق به ایران آمده و البته پیش از صفوی هم در ایران رواجی داشته، آثار علامه حلی (م 726) است. شواهدی كه در ادامه خواهد آمد نشان از آن دارد كه بسیاری از آثار علامه و حوزه درسی او و شاگردانش، تقریبا به سلامت به دست عالمان دوره صفوی افتاده است. فهرست نسبتا جامعی از آثار علامه را در كتابخانههای ایران و سایر نقاط، مرحوم سید عبد العزیز طباطبائی در كتاب مكتبة العلامة الحلی به دست داده كه نیاز به تكرار آنها در اینجا نیست. این فهرست طولانی و بلند نشان میدهد كه بیشتر آثار علامه، به صورت همان نسخههای كهن قرن هشتم و نهم، پیش و پس از دوره
______________________________
(1). همان، ج 4، ص 319، ج 5، ص 33
(2). همان، ج 5، ص 33
ص: 819
صفوی به ایران منتقل شده است.
افندی در ساری كتاب خلاصة الرجال علامه را كه یكی از شاگردان علامه آن را نوشته و با نسخههای جدیدتر آن كتاب تفاوتهای بسیار داشته، دیده است. «1» نویسنده نسخه مزبور حسن بن حسین بن حسن بن معانق و تاریخ كتابت آن 707 بوده است. «2» نسخهای از خلاصه علامه كه توسط علی بن محمد بن علی طبری با تاریخ ذی قعده 747 در نجف اشرف نوشته شده، در شیراز موجود است. «3» افندی مینویسد كه نسخهای از رساله علامه در واجبات زكات و اركان آن كه از آن با عنوان نسخة عتیقة یاد كرده، در دست اوست كه قریب به زمان مؤلف كتابت شده است. «4» از دو رساله دیگر علامه كه یكی درباره حكمت نسخ احكام در پاسخ سؤال سلطان محمد خدابنده بوده و دیگری با عنوان واجب الوضوء و الصلاة كه برای وزیر ترمتاش نوشته شده، نسخههایی در اختیار افندی بوده كه از آنها با عنوان نسختان عتیقتان یاد كرده و گفته است كه تاریخ كتابت آنها نزدیك به عصر مؤلف بوده است. «5»
افندی نسخهای از رجال كشی را دیده كه خط علامه حلی روی آن بوده است. «6» نسخهای از كتاب ایضاح مخالفة اهل السنة علامه حلی با تاریخ 723 در كتابخانه مجلس (ف 15/ 30) نگهداری میشود.
نسخهای از كتاب تحریر علامه را افندی دیده است كه اجازهای از حسن بن حمزه نجفی با تاریخ 862 و تاریخ 836 در برخی صفحات آن، در آن وجود داشته است. «7» نسخهای از كتاب تحریر با كتابت وشاح بن محمد بن عسه با تاریخ دوم جمادی الاولی 719 به شماره 8515 در كتابخانه مرعشی نگهداری میشود. نیز نسخهای از تحریر كه كاتب آن محمد بن حسن بن محمد بن علی بن ناصر المجلجل است و كتابت آن را در سه شنبه ششم شعبان 747 تمام كرده و به شماره 261 در كتابخانه گلپایگانی نگهداری میشود. این نسخه در سال 775 با نسخه مؤلف مقابله شده و یادداشتی با تاریخ رجب 783 روی آن هست و نیز تملكی با تاریخ 30 ربیع الثانی 941 از ابراهیم بن علی سیاری بحرانی. نسخهای از ارشاد
______________________________
(1). همان، ج 1، ص 258
(2). همان، ج 1، ص 175
(3). طباطبائی، من تراثنا الخالد، میراث اسلامی ایران، دفتر اول، ص 442
(4). افندی، همان، ج 1، ص 378
(5). همان، ج 1، صص 378- 379
(6). همان، ج 2، ص 296
(7). همان، ج 1، ص 182، ج 3، صص 154- 155
ص: 820
الاذهان علامه حلی كه حسین بن محمد بن علی علوی طوسی در 28 رمضان سال 704 در حله كتابت كرده، در سال 1297 در كتابخانه فرهاد میرزا بوده و اكنون در كتابخانه مجلس (فهرست 14/ 171) نگهداری میشود. روی همین نسخه، اجازهای به خط علامه با تاریخ آخر ذی حجه 704 موجود است. مجموعهای ارزشمند كه محتوی چندین رساله و اجازه از علامه حلی و فرزندش فخر المحققین و برخی دیگر بوده و متعلق به قرن هشتم هجری است، در كتابخانه مجلس (14/ 226- 227، ش 4953) نگهداری میشود. نسخهای از شرح ارشاد الاذهان، از كمال الدین عبد الرحمان عتائقی كه كتابت آن نزدیك عصر مؤلف (قرن هشتم) دانسته شده، به شماره 8609 در كتابخانه مرعشی نگهداری میشود.
نسخهای از كشف الفوائد فی شرح قواعد العقائد علامه كه در سال 902 در مدرسه زینبیه حله كتابت شده، در كتابخانه مرعشی به ش 8047 موجود است.
نسخهای از قواعد الاحكام علامه كه كاتب آن سلطان بن حسن بن سلطان بن حسین حسینی شجری بوده با تاریخ آخر ربیع الاول 823 به شماره 8673 در كتابخانه مرعشی نگهداری میشود كه در اختیار خاندان فیض كاشانی بوده است. افندی نسخهای از قواعد را كه به خطر شیخ نظام الدین ابو القاسم علی بن عبد الحمید نیلی بوده و تاریخ كتابت آن 761 بوده، دیده است. «1» همو نسخهای از كتاب حساب خواجه نصیر الدین طوسی را دیده كه اجازهای به خط علامه حلی برای خواجه رشید الدین آوی بر روی آن بوده است. «2»
مجموعهای حاوی كتاب نهج المسترشدین فی اصول الدین علامه حلی و كتاب قواعد المرام فی علم الكلام ابن میثم بحرانی كه همراه چند رساله از بیضاوی صحافی شده، با تاریخ 798 در نجف اشرف، توسط عبد المطلب بن محمد عبیدلی كتابت شده و در حال حاضر به شماره 8751 در كتابخانه مرعشی نگهداری میشود.
همو نسخهای از رساله مختصرة فی مناسخات المیراث را از سید عمید الدین عبد المطلب (م 754) خواهر زاده علامه حلی دیده كه یادداشتی از علامه هم روی آن بوده و كتابت آن به دست احمد بن حداد حلی در سال 721 انجام یافته بوده است. «3»
نسخهای از كتاب كنز الفوائد فی حل مشكلات القواعد از همان سید عمید الدین (عبد المطلب بن محمد بن علی بن محمد) كه در نیمه رجب تا بیستم شعبان 737 تألیف شده و كتابت آن در دوشنبه 19 صفر 782 تمام شده، در این اواخر در كتابخانه شخصی
______________________________
(1). همان، ج 4، ص 92
(2). همان، ج 4، ص 205
(3). همان، ج 3، ص 260
ص: 821
شیخ فضل الله نوری بوده و اكنون در كتابخانه مجلس (شماره 4387، فهرست 12/ 94) نگهداری میشود. نسخه دیگری از همین كتاب كه عالمی جبل عاملی با نام علی بن حسین بن ... میسی در دوشنبه 9 صفر 790 كتابت كرده به شماره 8426 در كتابخانه مرعشی نگهداری میشود. همان مؤلف شرحی بر شرح یاقوت علامه داشته است كه نسخهای عتیق از آن در اختیار افندی بوده و كتابت آن در زمان حیات مؤلف بوده است. «1» صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست ج2 821 نمونههایی از عراق ..... ص : 814
خی دیگر از نسخههای بسیار كهن عراق كه به ایران انتقال یافته عبارتند از: نسخهای عتیق از قرب الاسناد به خط ابن المهجنار بزاز، فقیه معاصر شیخ مفید، كه مورد استفاده افندی قرار گرفته است «2». علامه مجلسی نوشته است كه از نسخهای قدیمی كه خط ابن ادریس روی آن هست استفاده كرده كه گویا باید همان نسخه مورد اشاره افندی باشد. «3» از جمله نسخهای از كتاب الانوار از ابو الحسن احمد بن عبد الله بكری كه تاریخ كتابت آن در سال 696 بوده است، در اختیار وی قرار داشته. «4»
نسخهای از صحیفه سجادیه را كه جامع آن ابن اشناس بوده و افندی از آن با عنوان نسخهای كه به احتمال در دوره جامع آن كتابت شده یاد كرده، در تبریز دیده است. «5» وی میگوید كه نسخه اصل مؤلف هم در حال حاضر نزد برخی از اعاظم موجود است. «6» وی نسخه دیگری از صحیفه را با تاریخ 603 و خطی از شهید اول دیده است. «7» نیز وی نسخهای از كتاب نزهة الناظر فی الجمع بین الاشباه و النظائر را كه از مهذب الدین حسین بن محمد بن عبد الله بن ردة نیلی بوده با تاریخ 674 دیده است. «8» افندی نسخهای از كتاب مصباح المهتدین فی اصول الدین شیخ حسن بن محمد بن راشد حلی كه تاریخ كتابت آن 883 بوده در استرآباد دیده است. همو نسخهای از مصباح المتهجد شیخ طوسی را دیده است كه یادداشتی از شیخ حسن راشد حلی با تاریخ 830 روی آن بوده است. «9» چنانكه نسخهای از كتاب قواعد علامه را به خط همین شیخ حسن راشد حلی در كتابخانه فاضل هندی دیده
______________________________
(1). همان، ج 3، ص 261
(2). همان، ج 2، ص 418
(3). مجلسی، بحار الانوار، ج 1، ص 26
(4). افندی، همان، ج 1، ص 43
(5). همان، ج 1، ص 312
(6). همان، ج 1، ص 312
(7). همان، ج 4، ص 397- 398
(8). همان، ج 2، ص 84
(9). همان، ج 1، ص 186، ج 3، ص 343
ص: 822
است. «1» وی در اصفهان، نسخهای از حاشیه یمنی را بر كشاف كه تماما به خط همان شیخ حسن بن راشد حلی بوده و در 824 كتابت شده، دیده است. «2»
افندی نسخهای كهن از كتاب المسائل الیقین لذوی الفطنة و التمكین را كه تاریخ كتابت آن 824 و به خط احمد بن حسین بن حمزه صریحانی بوده و به نظر وی همان مسائل ابن ابی طی است، در اصفهان دیده است. «3» نیز وی نسخهای از كتاب التبیان شیخ طوسی را كه اجازهای به خط شیخ بر روی آن بوده دیده است. «4» افندی نسخهای از كتاب المراسم العلویة ابو یعلی سلار بن عبد العزیز دیلمی از شاگردان شیخ مفید و شیخ طوسی را كه قریب به زمان مؤلف كتابت شده بوده دیده است. «5» نسخهای از ارشاد شیخ مفید از قرن هفتم در كتابخانه گلپایگانی به شماره 318 نگهداری میشود.
نسخهای از كتاب الدورس شهید را به خط حسن بن حسین بن مطر اسدی افندی در كوبنان دیده كه تاریخ كتابت آن در 802 بوده و با یاد از شهر حله. این نسخه برای احمد بن جعفر شامی حلی نوشته شده بوده است. «6» افندی نسخهای از كتاب تحفة الطالبین فی معرفة اصول الدین، از عبد السمیع بن فیاض اسدی حلی را كه از آن با تعبیر كانت عتیقة جدّا یاد كرده، در قزوین دیده است. «7»
افندی نسخههای عتیق متعددی از كتاب عیون المعجزات حسین بن عبد الوهاب از علمای معاصر شیخ طوسی را دیده است. وی این نسخ را در كازرون، بحرین و لحسا دیده و اظهار كرده است كه كتابت نسخهای كه در كازرون مشاهده كرده، سال 556 بوده است. از توضیحات بعدی وی به دست میآید كه نسخه كازرون از زمانهای دور وقف مزار یكی از سادات بوده است. «8»
افندی دو نسخه از كتاب التحقیق المبین فی شرح نهج المسترشدین مولی نجم الدین خضر بن شمس الدین محمد حبلرودی را دیده است كه نزدیك به زمان تألیف آن یعنی سال 828 بوده است؛ یك نسخه در تبریز و دیگری در اردبیل. وی ساكن نجف بوده است. افندی
______________________________
(1). همان، ج 1، ص 187
(2). همان، ج 1، ص 342
(3). همان، ج 1، ص 163
(4). همان، ج 1، ص 174
(5). همان، ج 2، ص 441
(6). همان، ج 1، ص 180
(7). همان، ج 3، ص 121
(8). همان، ج 2، ص 124، 126، 128. مقایسه كنید با: حسینی، احمد، فهرست نسخههای خطی كتابخانه آیة الله مرعشی، 21/ 241، ش 8281
ص: 823
نسخههای از كتابهای دیگر وی را هم در اردبیل و استرآباد و ساری (به خط كفعمی) دیده است. نسخهای هم از رد وی بر یوسف بن مخزوم اعور كه كتابی در رد شیعه نوشته بوده است، در اصفهان دیده كه تاریخ تألیف آن سال 839 بوده است. «1»
نمونههایی از بحرین
رفت و شد بحرینیها به ایران در دوره صفوی معمول شده است. گاهی نیز به عكس بوده و به عنوان نمونه شیخ حسین پدر شیخ بهائی كه سالها در ایران مقیم بوده به بحرین رفت و همانجا در گذشت. «2» شیخ بهائی میگفت: پدرش نخستین كسی بود كه كتابهای حدیث را به ایران آورده است. «3» طبعا مقصودش آن است كه وی نسخههایی از كتابهای حدیثی را از خارج از ایران به ایران انتقال داده است.
كسانی از بحرینیها نیز در عراق به تحصیل مشغول بودهاند. به عنوان نمونه شیخ حسین بن علی هجری از شاگردان محقق كركی بوده و كتابهایی از وی در مشهد و اجازهای از او در مشهد عبد العظیم در ری بوده كه افندی آن را دیده است. «4» افندی از شرح شرح یاقوت یاد كرده كه مؤلف آن عمید الدین فرزند خواهر علامه بوده است. شرح یاقوت هم از خود علامه است. افندی میگوید: شرح عمید الدین یتداول بالبحرین در بحرین متداول است و من آن را در اصفهان دیدم كه البته و النسخة عتیقة جدا. «5» افندی نسخهای از كتاب جوامع السعادات فی فنون الدعوات را از شیخ عبد الرحیم بن یحیی بن الحسین البحرانی- كه از علمای پس از عصر ابن فهد حلی بوده- در یزد، به خط مؤلف دیده است. «6» نسخهای از كتاب المسائل الشامیة فی فقه الامامیة ابن فهد حلی (841) كه كتابت آن نزدیك به عصر مؤلف است به شماره 8484 مرعشی نگهداری میشود.
علامه مجلسی و استفاده از نسخههای قدیمی
علامه مجلسی در استفاده از منابع مختلف در بحار، حساسیت خاصی در استفاده از نسخههای كهنه و معتبر داشته است. وی در بحار، پس از یاد از نام منابع خود، فصلی را تحت عنوان «فی بیان الوثوق علی الكتب المذكورة و اختلافها فی ذلك» «7» به بررسی مقدار
______________________________
(1). افندی، همان، ج 2، صص 237- 238
(2). همان، ج 2، ص 121
(3). مجلسی، محمد تقی لوامع صاحبقرانی، ج 8، صص 36- 38
(4). افندی، همان، ج 2، ص 142
(5). همان، ج 1، ص 378
(6). همان، ج 3، ص 114
(7). مجلسی، بحار الانوار، ج 1، صص 26- 27
ص: 824
اعتبار منابع نشسته و با تكیه بر آن كه نسخه این قبیل منابع، قدیمی و كهنه بوده و اجازات علما و محدثان روی آنهاست، به اثبات درستی اعتبار آنها نشسته است.
وی نخست از آثار صدوق یاد كرده مینویسد: از امالی او نسخه تصحیح شدهای دارد كه قریب به زمان مؤلف كتابت شده و اجازه بسیاری از مشایخ بر روی آن موجود است. از خصال صدوق نیز نسخهای دارد كه اجازه شیخ مقداد بر روی آن هست. مجلد نخست عیون اخبار الرضا نیز نسخهای كهن است كه برخی آن را به خط صدوق میدانند؛ اما مجلسی آن را نپذیرفته و مینویسد كه خط صدوق روی آن هست.
وی از كتابی با نام كتاب الامامة یاد كرده كه مؤلف را نشناخته، اما از اجازات روی نسخه كهنه آن دانسته است كه نویسنده از مؤلفان و فقیهان برجسته شیعه بوده است.
از كتاب قرب الاسناد حمیری نیز نسخة قدیمة در اختیار داشته كه خط ابن ادریس روی آن بوده است. از امالی شیخ طوسی نسخه كهنهای در اختیار داشته كه اجازاتی از علما بر روی آن بوده است. وی نسخهای نیز از كتاب الاختصاص منسوب به شیخ مفید داشته كه از آن به عنوان نسخة عتیقة یاد كرده است. «1» از تفسیر العیاشی هم دو نسخه قدیمی دیده، اما تاریخ آن را مشخص نكرده است. از كتاب اعلام الوری شیخ طبرسی، نسخهای به خط مؤلف در اختیار مجلسی بوده است. از كتاب تحف العقول نیز نسخهای كه از آن با تعبیر «كتاب عتیق» یاد كرده، در اختیار داشته است. «2» یك كتاب دعا هم در اختیار داشته كه مؤلف آن را نمیشناخته، اما نسخه آن نسخة عتیقة شناسانده شده است. «3» مجموعه دیگری در دعا در اختیار علامه مجلسی بوده كه تاریخ كتابت آن در سال 576 بوده و ابن طاووس هم مكرر از آن نقل كرده است. «4» نسخهای از الغارات در اختیار علامه مجلسی بوده كه یكی از افاضل از روی نسخهای كه قریب به زمان مؤلف كتابت شده بوده، استنساخ كرده و در اختیار علامه مجلسی قرار داده است. «5» نسخهای از دلائل الامامه كه از آن با عنوان نسخة قدیمة مصححة یاد كرده، در كتابخانه امیر المؤمنین (خزانة كتب مولانا امیر المؤمنین)، بوده كه مورد استفاده علامه مجلسی قرار گرفته است. «6»
______________________________
(1). همان، ج 1، ص 26- 27
(2). همان، ج 1، صص 28- 29
(3). همان، ج 1، ص 31
(4). همان، ج 1، ص 33
(5). همان، ج 1، ص 37
(6). همان، ج 1، ص 40
ص: 825